قرآن و عترت

دریچه مسلمانی = مفاهیم و معارف اسلامی ، اتصال به قرآن و اهل بیت

قرآن و عترت

دریچه مسلمانی = مفاهیم و معارف اسلامی ، اتصال به قرآن و اهل بیت

کد آهنگ

قرآن و عترت

من مسلمانم و عاشق امام زمان هستم و این وبلاگ رو بعنوان یک اقـدام در جهت انتظار عملی امام زمان (عج) طراحی کردم و سعی می کنم به اندازه توان خودم تلاش کنم . اینم بگم که دعای کمیل رو خیلی دوست دارم . سعی می کنم تا بتونم دنبال تفسیر قرآن و جلسات تفسیر باشم .
سه خصوصیت دارم .
اول : حاضر نیستم به خاطر آبادی دنیای خودم ، دنیای دیگران رو خراب کنم .
دوم : حاضر نیستم آخرت خودم را بخاطر دنیای دیگران خراب کنم.
سوم : حاضرم به خاطر آباد کردن آخرت دیگران حتی دنیای خودم خراب بشه .

ضمنا اکثر مطالب وبلاگ ، تماما نوشته خودمه . می دونم سلیقه ها متفاوته اما امیدوارم مطالب نوشته شده جوری باشه که تفسیر درستی از مفاهیم دینی انجام داده باشم هر مطلب هم که از جای دیگه ای هست منبعش نوشته شده .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
ذكر ايام هفته
ذکر روزهای هفته
ايام هفته
تاریخ روز
اوقات شرعي
اوقات شرعی
دعاي فرج
دعای فرج
همراه با قرآن
آیه قرآن تصادفی
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
تدبر در قرآن
آیه قرآن
وصيتنامه شهدا
وصیت شهدا
ساعت
ساعت فلش مذهبی

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قطار زندگی» ثبت شده است


قسمت اول : گذران عمر

هر روز صبح که به محل کار می رم ، اولین کاری که انجام می دم ، اینه که مهر تاریخ رو یک روز به جلو می برم . و هر روز که این کار رو انجام می دم ، کاملا احساس می کنم که یه روز از عمرم گذشته و به فکر فرو می رم و می گم یه روز دیگه هم گذشت . از طرفی خیلی ناراحت کننده است چون هر روز ، یه روز به مرگ نزدیکتر می شم و فرصت جبران گناهانم کمتر می شه اما از طرفی هم هر روز که این تاریخ رو جدید می کنم ، با خودم می گم یه روز تازه شروع شد . یه روز که می شه توی اون روز گناه نکرد و به مردم خدمت کرد و عبادت خدا رو به جا آورد . شاید برای شما هم چنین احساسی رخ بده مخصوصا همکارانم که باید صبح زود مهر تاریخ رو جلو ببرند . به اونا هم پیشنهاد می کنم مثل من نباشن که اونقدر گناهکار باشن که تو فکر فرو برن و غصه بخورن که یه روز دیگه به مرگ نزدیکتر شدن . بهشون می گم اگه مثل من گناهکار هستن ، توبه کنن و هر روز موقع شروع کار از خدا کمک بخوان و این جمله رو تکرار کنند : (( امروز می خوام گناه نکنم و عبادت خدا رو انجام بدم و به خلقش خدمت بکنم )) .

  • مهدی جعفری زاده

قسمت بیست و سوم : سیلی لطف یا لطف ویران کننده

موضوع اینه که بعضی وقتها تربیت درست ، لطف و مهربونی بیش از حد نیست بلکه شاید اتفاقا تنبیه و اخم برای تربیت خیلی واجب تر باشه . خیلی از افراد رو می شناسم که در محیطی بزرگ شدند که پدر و مادرشون بیش از حد بهشون توجه کردند و مهربونی بیش از حد به خرج دادند و اتفاقا در اون خانواده ها فرزندهایی تربیت شدند که از خود راضی و خودخواه و در تعارض دائمی با دیگران هستند . نمی خوام براتون مطلب رو کش بدم حتما خودتون با دیدن افراد متوجه این موضوع شدید فقط اینو بدونید اگه یه روزی پدر یا مادر شدید بچه تون رو درست تربیت کنید . مثل اون پدری باشید که دخترش رو بارها سیلی زده و بارها به دخترش اخم کرده اما حالا که دخترش عروس شده ، دامادش هر روز می یاد و دست پدر زنش رو می بوسه و میگه آفرین به این دختری که تربیت کردین و داماد و دخترش زندگی آرومی دارن نه مثل اون پدری که اونقدر به حرف دخترش بوده و بهش لطف و مهربونی زیادی کرده بدون توجه به مبانی تربیت صحیح و حالا دامادش هر روز وسط دعوا با دختر این پدر می گه خاک بر سر پدرت که تو رو تربیت درست و حسابی نکرده و حالا زندگی آروم رو توی خوابشون هم نمی بینن . انتخاب با خودتونه سیلی لطف (که بعدش سعادت و آرامش و دعای خیر پشت سرتونه) یا لطف ویران کننده (که نفرین و تلخی زندگی رو به همراه داره) .البته منظورم این نیست که فرزندتون رو تنبیه کنید بلکه باید تربیت صحیح رو مد نظر قرار داد . هر کار اشتباهی تنبیه و هر کار درست تشویق رو بدنبال داشته باشه و اون چیزی که توی این دوره زمونه می تونه آرامش زندگی فرزندامون در آینده رو تضمین کنه یاد دادن قناعت و همچنین درستکاری به بچه هامونه .

  • مهدی جعفری زاده

قسمت چهاردهم : فرزند مسلمان

 بچه های شیفت عصر مدرسه ابتدایی طبق روال همیشه برای اقامه نماز رفتن نمازخونه مدرسه . وقتی نماز تمام شد و اومدن ، صف تشکیل شده بود و قرآن رو خونده بودند . ناظم که از دیر اومدن بچه ها اخم کرده بود ، گفت : (( نماز که می خونید ، شما با خدا صحبت می کنید که تازه نمازتون هم خیلی با حال و ارتباط واقعی با خدا نیست اما وقتی قرآن خونده می شه ، خدا داره با شما سخن می گه . اون هم چه سخنان فصیحی . پس بجای اینکه برین نماز بخونین از این به بعد بیاین توی صف و قرآن گوش کنید)) . همه بچه ها انگار قانع شده بودند و سرشون رو پایین انداختند . اما یکی از بچه ها خیلی مودبانه گفت : ((ببخشید آقا ! اما این رو بدونید اقامه نماز یک فرض و یک امر واجبه و ترک اون گناهه و اون دنیا درباره نماز ، بازخواست می شیم اما قرآن خوندن مستحبه و خدا هم از آدم بازخواست نمی کنه پس حداقل من که همیشه اول وقت نمازم رو می خونم . با اجازه)) و خیلی با متانت و اطمینان رفت توی صف . آقای ناظم هم دیگه هیچی نگفت و رفت .

واقعا هم باید بچه هامون رو اینجوری بار بیاریم که اطلاعات مذهبی شون خیلی بالا و دقیق باشه تا با هر حرفی از عقیدشون دست نکشن . بچه مسلمون واقعی باید اینطوری باشه .

  • مهدی جعفری زاده

 

قسمت سیزدهم : آرامستان

یکی می گفت یه بنده خدایی توی تهران چندسال پیش یه قبر خریده به دومیلیون تومان . حالا صد میلیون قیمتش شده . اون یکی می گفت شهرهای بزرگ یک سنگ سراسری برای روی حفره میت می گذارند و بعد هم روش خاک میریزند و فقط توی شهرهای کوچیک مثل شهرهای ما هنوز این رسمه که ده پانزده تا خشت رو حفره میت می گذارند و بعد با گل اونها رو به هم می چسبونند و بعد خاک می ریزند . یکی دیگه می گفت خونه و پولهای مرحوم به پسرش می رسه یا دختراش هم ادعا دارن . خلاصه هر کسی یه چیزی می گفت . آره . حتما متوجه شدین . این حرفها رو توی قبرستون توی مراسم تشییع جنازه و موقع دفن یه مرحوم شنیدم . چه قدر دردآوره که ما آدما اونقدر غرق این دنیا شدیم که حتی توی قبرستون هم حرفهامون رنگ دنیایی داره و انگار نه انگار که داریم با دستهای خودمون یکی از جنس خودمون رو بدرقه برای آخرت می کنیم . دلم می خواست یکی اون وسط می گفت من شهادت می دم این میت اهل نماز و مسجد بود ، اهل نیکی و خیرات بود . اما حیف که همون جا هم دنیا بیشتر از اون میت جلوی چشمامون بود و هست . دیگه از قبرستون جایی رو نزدیکتر به یاد مرگ پیدا نمی شه کرد اما همون جا هم توی حرفهای این آدما اثری از آخرت نیست . تو رو خدا شما بگین من چیکار کنم ؟! چرا ما آدما این قدر دنیایی شدیم ، انگار که تا ابد هیمن جا موندگاریم . 

  • مهدی جعفری زاده

 

قسمت یازدهم : تقوا

یک بنده خدایی از دوستام که خیلی آدم دقیق و باخدایی هست و خیلی هم تو کاراش رعایت حلال و حروم رو می کنه و حداقل خودم چند بار شاهد بودم که می تونسته به خیلی چیزها برسه ولی به خاطر اعتقاداتش و تقوایی که داره از خیلی چیزها صرف نظر کرده ، با من درد دل می کرد و یه جمله جالبی گفت . گفت لباس تقوا برای ما گشاده!! گفتم یعنی چی ؟ گفت یعنی با وجود اینکه من خیلی تو  همه کارام حلال و حروم رو رعایت می کنم و سعی می کنم آزارم به هیچ کس نرسه ، و خلاصه سعی می کنم تقوا پیشه کنم ولی بازم همیشه مشکل دارم از مریضی گرفته تا وضع بد زندگی و مشکلات دیگه که همیشه درگیرش هستم . فکر می کنم هرچی بیشتر مسائل دینی رو رعایت می کنم و اعتقاداتم رو قویتر می کنم مشکلاتم زیادتر می شه و لباس تقوا برای من گشاده و به من نمیاد و اگه مثل بقیه مردم زندگی کنم و هیچ چیز رو رعایت نکنم زندگی آروم تر و بهتر می شه ...

من که رفیقش بودم و می دونستم این حرفها رو فقط می گه که آروم شه و قلبا اگه بمیره هم دست از اعتقاداتش بر نمی داره ، تنها چیزی که به ذهنم می رسید بگم رو بهش گفتم و این بود که بهش گفتم : خدا از کسی دوبار حساب نمی کشه شاید اینکه توی دنیا اینقدر داری سختی می کشی باوجود اینکه آدم خوبی هستی و اهل حلال و حرومی ، بخاطر اینه که توی همین دنیا پاک و طاهر بشی و توی اون دنیا تو رو یک راست ببرن بهشت و بخاطر گناهای کوچیک و کمی که دارای ، توی این دنیا داری عذاب می کشی تا توی آخرت راحت باشی . آخه هرچی باشه بیشترین عذاب توی این دنیا در مقابل اندک عذاب آخرت هیچ هیچه . شایدم خدا داره مشکلات رو جلو پات قرار می ده تا دیگه فقط به فکر حل کردن همین مشکلات باشی و وقتی برای فکر کردن به گناه برات پیش نیاد و از این طریق خدا داره کمکت می کنه .

  • مهدی جعفری زاده

قسمت دهم : تاثیر نماز

جا تون خالی با چند تا از دوستان با خانواده هامون رفته بودیم شمال . حال و هوای شمال رو که می دونین . من همیشه سعی می کردم اول وقت نمازم رو بخونم . حتی خیلی جاها با ماشین از بقیه تندتر می رفتم تا وقتی برای نماز توقف می کنم بقیه الاف نشن ولی خب بقیه زیاد تو بند نماز خوندن نبودن . بعضی اوقات هم سر به سرم می ذاشتن و می گفتن همین جا هم ول نمی کنی . اومدیم تفریح ، این چند روز رو خدا می بخشه نماز نخونی .

رفته بودیم اسکله روی یه پل که شاید 15 متر کشیده شده بود توی دریا . پسرم که فقط 2 سالش بود بغلم بود . سوئیچ ماشین هم دستش بود و داشت بازی می کرد که یه دفعه سوئیچ از دستش افتاد توی دریا . حالا ما بالای پل که 15 متر توی دریا اومده سوئیچ هم از اون بالا افتاده توی دریا . خدایا حالا بریم پایین پل ، بگردیم توی این دریا چه جوری سوئیچ رو پیدا کنیم . خلاصه رفتم پایین . پام رو گذاشتم توی دریا متوجه شدم کف دریا لجن هست . وای . سوئیچ افتاده توی آب ، اون هم آبی که کفش لجنه . اگه فرورفته باشه تو لجنا چی ، پیدا کردن سوئیچ توی آب دریا خودش بدبختیه چه برسه که کف آبش لجن هم باشه . این رو بهتون بگم که شاید بقیه فکر می کردن که محاله که سوئیچ پیدا بشه ولی کمتر از یک دقیقه طول نکشید که همین جور که توی آب دست می کشیدم یه دفعه سوئیچ اومد تو دستم . خودم باورم نمی شد . اما نکته جالب این بود که وقتی همه مون مسرور بودیم از اینکه سوئیچ پیدا شد یکی از همسفرامون یه حرفی زد که هیچ وقت از یادم نمی ره . گفت : اینکه سوئیچ از توی دریا پیدا شد که یک امر محال بنظر می رسید به خاطر اون بود که توی این مدت سفر حتی یک بار هم نمازت رو به تاخیر ننداختی و همیشه سر وقت نمازت رو خوندی . خدا هم نخواست این مسافرت برات تلخ بشه . آره ! شاید واقعا این حرف درست باشه . اگه آدم همیشه به یاد خدا باشه ، خدا هم به فکرش هست .

  • مهدی جعفری زاده

قسمت هشتم : اخلاص

برای من آنچه از شهید برونسی شنیدم و خوندم جوری تو ذهنم تداعی شده که این شهید بزگوار برای من نمونه کامل اخلاص شده . شاید نتونم تعریف درستی از اخلاص داشته باشم اما می دونم اگه تو همه کارها فقط خدا را در نظر بگیریم این میشه اخلاص . یعنی بدون ریا و تظاهر . البته حتی توی عبادتمون هم وقتی باید اون رو کامل و بدون نقص بدونیم که به کسی دیگه لطمه ای وارد نکنیم یا باعث رنجش کسی نشیم . شاید دوری از ریا و انجام عبادت با توجه ، خدمت صادقانه و بی منت به خلق و ... همه از زیرمجموعه ها و لازمه های اخلاص باشه . یعنی اگه می خوایم واقعا اخلاص داشته باشیم باید خیلی چیزها رو رعایت کنیم . شهید برونسی رو هم برای همین نمونه کامل اخلاص می دونم . چون تو زمانی که نیاز به مبارزه بود با تمام وجود مبارزه کرد ، تو زمانی که نیاز به حضور و دفاع بود در صحنه (جنگ) حاضر بود . جایی که نیاز به تاثیرگذاری بود به حد اعلا تاثیر گذار بود . و تو جایی که حق الناس بود ترس و واهمه همراهش بود و محتاطانه عمل می کرد که ذره ای ستم نشه . می خوام بگم تو زندگی باید حواسمون به خیلی چیزها باشه . شاید از بحث اخلاص خارج باشه اما بعنوان مثال حتی اگه می خوایم به بچمون هم لطف کنیم و همه چیز رو تو زندگی براش فراهم کنیم یا اگه می خوایم به کسی حتی هدیه ای بدیم و بخاطر رضای خدا ازش تشکر کنیم یا حتی می خوان اون چیزی که حقمون هست رو بهمون بدن ، مواظب باشیم . مواظب باشیم نکنه چیزی برای بچمون بگیریم که باعث بشه دیگرانی بدلیل ناتوانی از گرفتن همچین چیزی برای بچشون ، جلوش شرمنده بشن . یا مواظب باشیم اگه به کسی برای تشکر هدیه ای می دیم و دیگران هم قراره همون تشکر رو بکنن و هدیه ای بدن ، نکنه چیز گرون قیمتی بدیم که دیگران از دادن هدیه خودشون بدلیل قیمت کمش خجالت بکشن . یا اگه مثلا کارمند یک اداره هستین و چیزی که فکر می کنین حقتون هست و اداره داره به شما می ده رو ولی واقعا حقتون نیست یا بیشتر از زحمتی که کشیدین هست ، رو نکنه قبول کنین که همین چیزهای جزیی شاید شما رو از اخلاص واقعی دور کنه . شاید بگین اینجوری که آدم هیچ کاری نمی تونه بکنه . نه . منظورم اینه که تو کاراتون توجه داشته باشین . خوب اگه می خواین از یکی تقدیر کنین چرا هدیه گرون قیمت رو تو جلسه عمومی یا جایی که بقیه هم می خوان هدیه بدن ، اعلام کنید و بدید . خب بذارید بعدا خصوصی به اون فرد بدید . یا چرا باید وسایل بچتون جلو چشم همسایه باشه یا چرا یه جای مناسب برای بازی بچتون با وسایل گرون قیمتش پیدا نمی کنید که حتما باید برین تو پارک پایین شهر و جلو کسایی که از نظر مالی وضعشون خوب نیست این کار رو بکنید . دوست دارید بچتون رو ببرید توی پارک بالای شهر و وسایل بازی بچه های پولدار شهر رو ببینه و از شما تقاضای مثل اون وسایل رو بکنه و شما بدلیل نداشتن استطاعت مالی برای خرید وسایل ، جلوی بچتون شرمنده بشین . پس شما هم سعی کنید جلو ضعیف تر از خودتون رعایت کنید . خلاصه اینکه خیلی حواستون جمع باشه . اگه می خوایم سعادت مند بشیم باید اخلاص داشته باشیم و اگه می خوایم اخلاص داشته باشیم ، باید رعایت خیلی چیزها رو بکنیم .

  • مهدی جعفری زاده
قسمت ششم : خوشبختی

فکر کنم خیلی راجع به مرگ و بی ارزش بودن دنیا صحبت کردم . شاید بهتر باشه یه کم هم راجع به دنیا و چیزهای خوب دنیا بگم اما اگه واقعیتش رو بخواین شاید اگه از چیزهای خوب دنیا هم بگم ، باز بگین این چیزها هم دلگیره و صفا نداره . شاید یا ذهن من خیلی خرابه یا به اصطلاح خشک و مقدسی ام یا شما یادتون رفته که معیار رفتار ما برای هرکاری حتی خوشی هامون باید دین باشه . من می گم خوشی های توی دنیا اینا هستن : داشتن زندگی آروم ، داشتن توقعهای به جا چه از همسر و بچه ها و چه از اجتماع و از همه ، شادبودن اما نه به هر وسیله و هر قیمتی ، رفتار خوب با دیگران ، دید و بازدید رفتن و صله رحم ، استفاده درست از نعمتهای دنیا ، تقسیم خوشی ها و شادی ها با بقیه و خلاصه هر کاری رو مطابق دستور دین انجام دادن . فکر می کنم بازم قانع نشدین و فکر می کنین آدمهایی که این جوری زندگی می کنن ، خوشبخت نیستند .
نگاه دیگران رو بذارین کنار ، حقیقتا خودتون اگه توی این دنیا تنها باشین یعنی هیچ کس دیگه روی زمین نباشه ، یه خونه خیلی بزرگ یا یه ماشین خیلی مدل بالا یا چیزهای دیگه رو می خواین چیکار کنین . اگه توی دنیا تنها باشین این چیزها به چه دردتون می خوره . حالا فرض کنین همین چیزها رو توی دنیای واقعی داشته باشین و به فکر پز دادن و و فخر فروختن نباشین ، ماشین مدل بالا به چه کارتون می یاد غیر از اینکه برای راحتی و آرامش ازش استفاده می کنین . خوب حالا اگه بدون این چیزها شما احساس راحتی و آرامش بکنین ، شما خوشبخترین فرد روی زمین هستین ، چون بدون هیچ کدوم از اینها احساس آرامش و خوشبختی می کنین . بدونید هرچی از دنیا بیشتر داشته باشین ، چون خود همین داشته هاتون احتیاج به مراقبت و نگهداری داره و فکر کردن به اونها باعث تشویش خاطرتون می شه و باعث زحمت براتون هستن ، آرامشتون رو از شما می گیرن . حرف آخر اینکه خوشبختی اون چیزیه که شما توی دلتون احساس می کنید نه اون چیزی که دیگران بگن و ببینن . خوشبختی آرامشه که باید توی دلتون داشته باشید . خوشبخت باشین .
  • مهدی جعفری زاده

قسمت چهارم : اعتقادات

شاید برای شما هم پیش اومده باشه که کاری رو که بهش خیلی اعتقاد دارین ، انجام بدین اما در مقابل ، کسی که به اون کار شما اعتقاد نداشته باشه ، شما رو نهی یا مسخره کنه . اما اینو بدونید بعضی وقتها اعتقادات حتی باعث می شن آدم با ارزش ترین چیز دنیایی خودش که جونش هست رو فدا کنه . آره بعضی چیزها هستن که انسان حتی تمام دنیا رو هم با اونا معامله نمی کنه چه برسه که بخواد برای اونا مبلغ تعیین کنه . نمی خوام تند برم اما یکی از اونها ، قول و تعهدشه . شاید هیچ کدوممون به این موضوع توجه نکنیم اما اون روزی که می خوایم توی یه اداره استخدام بشیم یک تعهد و سوگندنامه رو امضاء می کنیم و قسم می خوریم که به ضوابط اون اداره پایبند باشیم . بذارید یه جور دیگه بگم . اگه کسی بخواد مسلمانیتون رو بخره ، حاضرید چقدر براش مبلغ تعیین کنید . حالا فکر می کنید اگر شما آدم درستکاری نبودید و مثل من پا روی خیلی اعتقاداتتون گذاشتید ، اون مسلمان بودنمون مایه افتخاره برامون یا برعکس آبروی مسلمانها رو هم می بریم .
میگن بدبخت کسی هست که دینش رو به دنیاش بفروشه اما می دونید بدبختر از اون کیه ، کسی که دینش رو به دنیای دیگری بفروشه . مثلا برای اینکه یکی دیگه می خواد کلی سود بکنه پا روی اعتقاداتتون بذارید و کار خلافی رو انجام بدید و شرف و وجدان کاریتون رو بخاطر سود بردن دیگران زیر پا بذارید . یادتون نره عمل به اون تعهد و سوگندنامه کاری هم یکی از اعتقاداتمون هست که اصلا نمی شه براش قیمت تعیین کرد .

  • مهدی جعفری زاده

قسمت سوم : بهشت خدا

می دونید دنیا رو چرا دنیا می گن . دنیا از ریشه دنی به معنی پست یعنی بی ارزش ، گرفته شده . واقعا هم که دنیایی که توش درد و رنج و سختی باشه ، بی ارزشه . به دنیایی که نتونی مدت موندنت رو توش تعیین کنی و ندونی که کی می میری ، اصلا نباید دل ببندی . اگه قراره دنیا فقط یک گذرگاه باشه تا به یه جای دیگه برسیم ، پس چه بهتر که حواسمون فقط به اون جایی باشه که قراره برای همیشه اونجا باشیم (آخرت و بهشت) . دنیا از این نظر خوبه که می تونی برای آخرتت توشه جمع کنی و می تونی به تناسب توشه های بیشتری که جمع می کنی و کارهای نیکی که انجام می دی ، جای بهتری توی آخرت برای خودت رزرو کنی . آره . دنیا رو باید سکو و پله ای برای رسیدن به بهشت خدا قرار داد ، نه اینکه دنیا رو بهشت خودمون فرض کنیم و فکر کنیم که همین جا بهشته و بعد از اینجا ، جایی نیست و در نتیجه این تفکر اشتباه هرکاری بکنیم و برای لذت بردن بیشتر از این دنیا به هرکاری دست بزنیم . 
این مثل اونایی هست که میگن همین دنیا رو عشق است . یا میگن هرچی می تونی از همین دنیا استفاده کن . و به تبع برای استفاده بیشتر از این دنیا ، توی لجن فرو می رن و از هیچ کاری دریغ نمی کن . خدا هم اونایی رو که به این دنیا چسبیدند ، بیشتر به همین دنیا می چسبونه و هی بهشون بیشتر می ده تا یه روزی توی آخرت تلافی شو سرشون در بیاره .
منم زندگی راحت توی این دنیا رو دوست دارم ، منم دوست دارم بزرگترین خونه و بهترین ماشین و امکانات رو داشته باشم ، اما اگه بخواد به قیمت خراب کردن خونم توی بهشت باشه و اگه بخواد رسیدن به نعمتهای دنیا و استفاده از اونها ، به قیمت از دست دادن بهشت خدا باشه ، ای کاش به هیچ کدوم از راحتی های این دنیا نرسم .

  • مهدی جعفری زاده

قسمت دوم : تاثیر ایمان

می گن نگاه محبت آمیز به چهره پدر و مادر عبادته . از طرفی هم می گن نگاه به چهره مومن عبادته . من از این رهگذر مشمول انجام هر دو نوع عبادت می شم ، چون پدرم طوری زندگی کرده که حداقل از دید مردم یک انسان مومن بوده . پدرم نه حق کسی رو خورده و نه به کسی ظلم کرده ، به همه احکام اسلام هم پایبند بوده . اهل نماز و مسجد بوده . حالا این حرفها رو می زنم نه به خاطر این که می خوام از پدرم تعریف بکنم ، بلکه برای اینه که می خوام یه نتیجه بگیرم . می خوام بگم پدرم اونقدر درست زندگی کرده که حالا وقتی من به چهره اش نگاه می کنم انگار دارم عبادت می کنم چون می گن نگاه به چهره مومن عبادته . ولی وای به حال پسر من . نمی دونم چندسال دیگه که پسرم بزرگ بشه وقتی به چهره ام نگاه می کنه اونم مشمول این عبادت می شه یا نه از بس من گناهکارم باید هر وقت به چهره من نگاه می کنه ، کفاره هم بده .
نه . جدی می گم . من اگه درست زندگی نکنم ، اگه اهل نماز و مسجد و درستکاری نباشم . اگه اهل حرام خواری و رعایت نکردن دستورات دین باشم ، مطمئنا روی بچه هام هم تاثیر می ذاره . نه تنها توی اخلاق و رفتارشون که حتی ممکنه اونا بخاطر اینکه من آدم درستکاری نبودم پیش بقیه احساس شرمندگی بکنن . دعا می کنم در آینده پسرم نه تنها به خاطر اینکه من آدم مومن و درستکاری هستم به من افتخار بکنه ، بلکه وقتی به صورتم نگاه می کنه خدا براش عبادت ثبت کنه نه اینکه بخاطر گناهای من اونم از عبادت محروم بشه .

  • مهدی جعفری زاده

ابزار وبلاگ