در محضر استاد
بهانه خوبی بود . به خاطر تهیه اخبار برای سایت (که در واقع بخشی از کار من همین بود) باید هرجا که حجه الاسلام محدثی امام جمعه شهرستان می رفتند ، من هم حاضر می بودم .
اولش که ذوق و شوق بود . یک کار جدید و یک تجربه جدید ، از طرفی هم کار با دوربین عکاسی و وسایل ضبط صدا و شوق اینکه در کنار امام جمعه باشم ، عامل رغبت من به این کار شد .
اما به مرور ، با وجود اینکه باید طبیعتا بعد از مدتی ، از کار خسته و از تکرارها ، کلافه می شدم (مخصوصا که گاهی وقتها باید دو سه شب پشت سر هم پای سخنرانی می نشستم و باز دوباره ، همان مدت زمان را صرف گوش دادن سخنرانی هایی که ضبط کرده بودم ، می کردم و بعد هم باز همان مطالب را تایپ می کردم ) جوری به این کار عادت کرده بودم که اگر یک مجلس را نمی توانستم بروم ، احساس می کردم چیز با ارزشی را از دست داده ام .
بد نیست همین جا به موضوعی اشاره کنم که باعث دلگرمی من در همان اوایل کار شد . شاید یک تصور بود که در واقعیت هم اینگونه نباشد ، اما همین تصور باعث شد ،بیشتر مشتاق کارم شوم و آن این است :
اول که شروع بکار کرده بودم و صحبتهای حاج آقا (امام جمعه محترم شهرستان) را آماده و تایپ می کردم ، برای اصلاح خدمت خود حاج آقا می بردم . حاج آقا هم بعد از دیدن و مطالعه آنها به من می گفتند فعلا این مطالب را روی سایت نیاورید و فقط در جایی نگهداری کنید . و این صحبت بعد از هر مراسم که من مطالب را تایپ می کردم ، تکرار می شد . این حرفها کمی باعث دلسردی من می شد ، چون زحمت زیادی برای ضبط و آماده کردن و ویرایش و تایپ آنها می کشیدم . اما در عین حال باز حاج آقا به من مراسم بعدی را یادآور می شدند و با لحنی خوب و مشتاقانه از من می خواستند حتما آنجا حاضر باشم . من هم به حرف حاج آقا گوش می دادم و در مجلس بعدی هم که حاج آقا سخنرانی می کردند ، می رفتم و باز با دوربین عکس می گرفتم و صدا را ضبط می کردم و باز مطالب را تایپ و خدمت حاج آقا می بردم و همان ماجرا تکرار می شد . با خودم فکر کردم اگر حاج آقا نمی خواهد من این مطالب را تهیه کنم و روی سایت بگذارم و زیاد برایشان این موضوع مهم نیست ، پس چرا اینقدر با اشتیاق از من می خواهند در مراسمات حاضر باشم . حالا که مدت زیادی است در محضر حاج آقا هستم ، این را می فهمم .
تصور من این بود که حاج آقا این کار را (تهیه خبر برای سایت و تایپ مطالب) بهانه قرار دادند ، تا من خود را مقید به شرکت در مراسم و مجالس مذهبی کنم و تبعا از مطالبی که توسط حاج آقا و دیگران بیان می شود ، بهره بگیرم . وقتی این فکر و تصور در من ایجاد شد خیلی بیشتر مشتاق این کار شدم . البته شاید این فقط یک تصور بود اما هرچه که بود الآن مرا مقید به شرکت در مراسم کرده و باعث شده خیلی چیزها را یاد بگیرم و به خیلی چیزها مقید باشم .
حالا که خدا را شکر سایت ، پویا و زنده شده و خبرهای آن خیلی خوب و به سرعت ارائه می شود و مدیر محترم سایت و دیگرانی که می دانند من با این سایت همکاری دارم ، گاها از من به خاطر تهیه مطالب و اخبار تشکر می کنند (هرچند اصلا قابل چنین تقدیری نیستم) ، افتخار می کنم که قدم در چنین راهی گذاشتم و احساس غرور می کنم که در محضر استاد محدثی امام جمعه شهرستان و فرزندشان حاج مرتضی که لطف فراوانی به بنده داشتند ، هستم و خدا می داند بهره ای که در این چندماه ، از پای منبر حاج آقا نشستن ، نصیبم شده ، در طول عمرم تا کنون نصیبم نشده بود . شاید این تکرار که صحبتهای حاج آقا را در مساجد و خطبه های نماز جمعه می شنوم و بعد هم از طریق دستگاه ضبط صدا دوباره برایم پخش می شود و بعد هم در حین تایپ و بازنگری می بینم و در آنها می اندیشم ، باعث شده نکاتی را بفهمم و چیزهایی را بر اثر این تکرار حفظ کنم و در ذهنم بسپارم که خیلی ها از آن محروم و بی بهره اند . خیلی از احادیث و روایات و نکات مهم و معارف دین و اخلاقیات ، در اثر تکرار (از این بابت که موقع موالید و شهادات و اعیاد ، حاج آقا چندجا منبر می روند) ، در ذهنم مانده و حکاکی شده و چراغ راه برایم شده اند .
اینکه حاج آقا در مورد آشنایی و مطالعه سیره ائمه و عمل به آنها که مایه رسیدن به سعادت است ، تاکید می کنند ، از چیزهایی است که زیاد شنیده ام و سعی کردم به آن عمل کنم .
یا روایت جابر در مورد آیه اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم که در مورد اطاعت و حقانیت ائمه آمده و در آن روایت آمده که جانشینان پیامبر 12 نفرند و پیامبر نام تک تک آنها را برده ، را حفظ شده ام .
یا این سخن حاج آقا ، آویزه گوشم شده که شیعیان باید مایه آبروی اهل بیت باشند نه مایه ننگ آنها و شیعه در راه ولایت از خود گذشتگی می کند ، به کسی ظلم نمی کند و پا روی حق نمی گذارد و تلاشش برای حق است .
یا اینکه حاج آقا مکررا در مجالس می گویند در یادگیری معارف دین تلاش کنید و همین طور اینکه به خاطر موهبت دوستی اهل بیت ، شکرگزار خدا باشید ، در قلبم نقش بسته است .
هرگز از ذهنم پاک نمی شود که حاج آقا به خواندن زیارات ائمه سفارش می کنند و از مردم می خواهند معانی آنها را مورد توجه قرار بدهند . این مطلب را چند بار به نقل از حاج آقا تایپ کردم که : در زیارت امین الله می خوانیم سلام بر تو ای امین خدا بر روی زمین (دین امانت است و امام امانتدار ، پس دین صحیح را از ائمه بجوییم . معارف دین را از کلام ائمه بیاموزیم) .
یا این شعر ابن سیفی درباره روش وشیوه اهل بیت را که حاج آقا چند بار نقل کردند ، خیلی دوست دارم که می گوید : ما وقتی غالب و پیروز شدیم ، شیوه ما عفو و گذشت بود . شما که غالب شدید و حکومت را بدست گرفتید ، بیابانها را از خون ما رنگین کردید . شما قتل اسیران را حتی رواج دادید ، اما شیوه ما عفو و گذشت بود . این تفاوتی است میان ما و شما ، میان طینت ما و طینت شما . از کوزه همان تراود که در اوست .
و یا حرفهای حاج آقا در ایام محرم مانند آیینه ای همواره در جلوی چشمم باقی می مانند که فرمودند :
مجالس امام حسین باید مقدمه ای باشد برای آشنایی به دین و عمل به آن .
مقصود و فلسفه امام حسین ، برای اصلاح و تربیت و هدایت و امربه معروف و نهی از منکر بود .
یا سخنان امام حسین شب عاشورا در حمد و ثنای خدا که فرمود : خدایا تو را شکر به بهترین شکرها و ثناها . و سپاسگزار هستم در سختی ها و آسایش و نعمت . خدایا تو را حمد می کنیم که نعمت نبوت و پیامبری را در خاندان ما قرار دادی . به ما علم قرآن آموختی و ما را صاحب بینش و بصیرت در دین قرار دادی . به ما چشم بینا و گوش شنوا و دل آگاه عطا نمودی . پس ما را از بهترین شکرگزاران قرار ده .
یا آشنایی با شهدای کربلا و اصحاب امام (مثل زهیر بن قین ، وهب بن عبداله و ...) و جایگاه و مقامشان که بهترین اصحاب بودند و حرّ بن یزید ریاحی و داستان توبه اش و اینکه بصیرت او و انتخاب راه درست ٬ او را عاقبت به خیر کرد ، همه و همه را مدیون پای صحبت حاج آقا نشستن ، هستم .
اگر زیارت امام حسین (و شهادت به اینکه امام ، نماز را به پا داشت و باعث ایتاء زکات شد و احیای امر به معروف و نهی از منکر کرد و مطیع خدا و رسول بود ) و یا زیارت حضرت ابوالفضل (و اینکه مقام اطاعتش از خدا و رسول و ائمه ، او را با عظمت کرد و ادب ابوالفضل همان اطاعت محض او از ائمه بود) را حفظ هستم ، باز این را از نکته برداری سخنان حاج آقا دارم .
یادم هست حاج آقا در جلسه روحانیون مستقر شهر و روستا در سازمان تبلیغات اسلامی که من هم برای تهیه عکس و خبر آنجا حضور داشتم ، گفتند که به اندک و جذب کم قانع نباشید اما در عین حال اگر حتی یک نفر را هم هدایت کنید ، کار بزرگی انجام داده اید و از اجر زیادی برخوردار می شوید . می دانم اگر عاقبت به خیر شوم ، خود حاج آقا مشمول این سخن خودشان شده اند .
این موضوع را هم در جلسات اخلاق حاج آقا یاد گرفتم که مسلمان نه ذلیل باشد که هرکس او را لگد مال کند و نه اگر قدرتی دارد ، به کسی ظلم کند .
نه آن مورم که بر پایــم بمالنـــد نه زنبورم که از نیشم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گذارم که دارم زور و آزاری نــــدارم
یا هنوز سفارش به تقوای الهی را از خطبه دوم نماز جمعه در گوشم دارم و با اشتیاق منتظر نمازجمعه هفته بعد هستم .
از موضوعات دیگری که به برکت قدم گذاشتن در این راه (همکاری با سایت حوزه و در معیت امام جمعه بودن) یاد گرفتم ، انتخاب دوستان نیک و برگزیده ، ارتباط با علما ، تلاش در جهت تقویت حوزه های علمیه است و می دانم چیزی که هم دین از ما می خواهد و هم تاکید امام جمعه محترم است ، این است : نماز ، نماز ، نماز
به عنوان آخرین جمله حدیثی را که حاج آقا در یکی از جلسات اخلاقشان گفتند بیان می کنم : اگر کسی نفسش در نزدش گرامی بود ، دنیا در نظرش کوچک خواهد آمد .
خدایا ! ای کاش که از این دنیای کوچک به کمک دوستان و برگزیدگان و اولیای تو و راهنمایی بزرگانی چون حاج آقای محدثی ، بهره و توشه ای بزرگ برای آخرتم ببرم .
باز هم خدا را شکر می کنم و به این فکر می کنم که اگر یکسال کامل ، این توفیق را داشته باشم که با امام جمعه محترم ، هرجا که منبر می روند ، باشم و صحبتهای حاج آقا در تمام موالید و شهادات و اعیاد و خطبه های نماز جمعه را درک کنم ، چقدر مطالب مفید در ذهنم می ماند و چقدر به معلوماتم اضافه می شود . از خدا می خواهم باز هم توفیق شرکت در مراسم مذهبی و عمل به سیره اهل بیت را به من عطا نماید !
- ۰ نظر
- ۲۶ تیر ۹۳ ، ۰۹:۴۵
- ۳۵۳ نمایش