بوی رمضان
- ۱ نظر
- ۱۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۷
- ۸۱۷ نمایش
شنوندگان عزیز توجه فرمائید : خونین شهر ، شهر خون و قیام ، آزاد شد
این جمله ایه که تمام ایرانی ها اون رو بیاد دارند و شاید بهترین خبر و بهترین لحظه زندگی ما ایرانی ها بود . تمام ایران بعد از شنیدن این جمله ، غرق شادی بود . خرمشهر نماد مقاومت ما و آزادی اون نماد پیروزی و شرف امت اسلام بود .
فکر کنم اندونزی بود . یک نفر (احتمالا دکترای علوم اجتماعی داشت) ، تو اون کشور موسسه ای به نام شهید مطهری درست کرده بود . اونقدر راحت در مورد شهید مطهری صحبت می کرد و اونقدر اطلاعات راجع به ایشان و کتابهای ایشان داشت که انگار سالها با شهید مطهری بوده و کاملا با فکر و اندیشه ایشان آشناست . حتی از ایرانی ها هم که تعریف می کرد ، مشخص بود که به واسطه شناختی که از شهید مطهری داره ، برای ایرانی ها اینقدر احترام قائله . نمی خوام مطلب به درازا بکشه . جدا بگین تا امروز چند تا از کتابهای شهید مطهری رو مطالعه کردید . خیلی بی انصافیه که یک فرد خارجی ، شهید مطهری رو بهتر از ما شناخته و کتاباش رو مطالعه کرده و با اندیشه شهید مطهری کاملا آشناست و حتی یک موسسه به نام شهید در خارج از کشور بنا کرده ، اونوقت ما حتی یکی از کتابهای اون بزرگوار رو هم مطالعه نکرده باشیم .
وصف کردنت را هم از تو فراگرفتم ... معلم
تو همانی که وقتی سکان سخن گفتن را به دست می گرفتی فقط دوست داشتم گوش کنم . آنقدر زیبا و دلنشین سخن می گفتی که هرگز از نگاه کردن به تو و توجه به حرفهایت سیر نمی شدم . می گفتن شغل انبیاء را داری . این را نمی دانم . فقط می دانم تمام همت و تلاشت سعادت بچه هایی بود که برای تعلیم و تربیت به دست تو سپرده بودند . آنقدر کار خود را مقدس می دانستی و تلاش می کردی ، که بوسه بر دستانت را بمانند بوسه بر دستان پدر جایز دانسته اند . آری بوسه زدن فقط بر دست دو تن جایز است . یکی بر دستان کسی که تو را بدنیا آورده یعنی پدر و مادر و دیگری بر دستان کسی که تو را علم آموخته یعنی استاد و معلم . آری تو بمانند پدرم بودی . با وجود پدرم ، من به دنیا آمدم اما این بواسطه وجود تو بود که چشمانم به دنیا باز شد یعنی این تو بودی که دنیا را و هر آنچه در دنیا بود به من آموختی . حساب دودوتا چهار تا هم که بکنیم تقریبا همه چیز را تو به من یاد دادی حتی چیزهای ساده مثل نوشتن آب بابا را . اصلا همین حساب کردن را هم تو به من آموختی . چه بگویم در وصفت که حتی همین نوشتن در وصفت را هم از تو فرا گرفتم . آن روزها وقتی بچه بودیم و سر کلاس می آمدیم شاید از تکالیف گفتن و گاهی اوقات از عصبانی شدن و اینکه ما را تنبیه می کردی ، خسته می شدیم و دوست داشتیم زودتر بزرگ شویم ، اما حالا که بزرگ شدیم ، دلمان آنقدر هوای کلاس و درس و مدرسه و از همه مهمتر روح مدرسه را که تو بودی ، کرده که ... . البته آنقدر باوفا و باصفایی که هنوز هم وقتی شاگردان قدیمی پیشت می آیند ، آنها را می شناسی . هنوز وقتی شاگردی از شاگردان قدیمی ات که الآن برای خود مردی شده است از اوضاع و احوال نابسامان زندگی اش می گوید ، می شود ناراحتی و نگرانی را در چشمانت دید . یا وقتی شاگردی از وضع خوب کسب و کار و خانواده اش می گوید ، آنقدر خوشحال می شوی که هیجان و شادی ات را نمی توانی پنهان کنی . راستی مگر قلب تو چقدر بزرگ است که سالهاست دغدغه ها و مشکلات شاگردان فراوانی را گوش می دهی و پای درددل آنها می نشینی و باز هم برای شاگردان قدیمی هم وقت داری . آخر مگر تو خسته نمی شوی ؟ حالا می دانم وقتی می گویند شغل انبیاء یعنی چه . یعنی تو تعلیم و تربیت می کنی . یعنی تو غصه همه را می خوری . یعنی تو به فکر سعادت همه هستی ... یعنی تو خسته نمی شوی ...
با تمام وجود دوستت دارم معلم خوبم
همه چی تو زندگی دارم . از نظر مادی چیزی کم ندارم . شاید از دید بقیه از نظر خانواده و محبت و ... هم چیزی کم نداشته باشم . اما هنوز خودم احساس نمی کنم خوشبختم . آخه من می گم خوشبختی مال و ثروت نیست ، چون شاید یکی خیلی فقیر باشه ولی باز هم احساس کنه خوشبخته . می گم خوشبختی شاید حتی داشتن محبت خانواده و دوستان هم نیست ، چون شاید کسی اصلا خانواده و دوستی نداشته باشه ولی احساس کنه خوشبخته . من می گم خوشبختی اون احساسیه که تو در درونت باید داشته باشی نه اون چیزی که بقیه می بینن . خوشبختی اون آرامشیه که در درونت باید وجود داشته باشه . اما من در خودم تلاطم و طوفانی احساس می کنم که به آرامش رسیدن اون خیلی دور بنظر می رسه . شاید تنها وقتی که آرامش دارم وقت نمازه . شاید فقط وقتی جملات زیبا و سراسر تعبد و خاضعانه دعای کمیل رو می بینم و می شنوم ، آرامش پیدا می کنم . والا به جز اون تمام اوقاتی رو که در دنیا سپری می کنم جز رنج و از بین رفتن آرامش درونی ، چیزی نصیبم نیست . نمی دونم ! یا من اون جوری نیستم که دنیا می خواد . یا دنیا اون جوری نیست که باید باشه . البته فکر می کنم این دنیا و مردم هستند که اون جوری نیستن که باید باشن . چون خودشون هم قبول دارن که باید محبت باشه ، صداقت باشه ، تهمت نباشه ، ریا نباشه ، ولی باز هم به این چیزا عمل نمی کنن . همه می خوان دنیای خوبی داشته باشن ولی از خراب کردن دنیای دیگران دست بر نمی دارن . اصلا دلم نمی خواد من اون جوری بشم که دنیا می خواد بلکه از خدا می خوام دنیا اون جوری بشه که باید باشه ...
دقت کردید همه تبلیغات شده صحبت از جایزه و قرعه کشی و کمک هزینه خرید خانه و ماشین و جوایز میلیونی . قبلا فقط بانکها چنین تبلیغاتی داشتند اما حالا که حتی برای تبلیغ خمیردندان و ماکارانی و خوراکی ها هم جایزه های بزرگ مثل خانه و ماشین رو تبلیغ می کنن . شاید توی تجارت این تعیین جایزه و تبلیغ برای اون یکی از راههای موثر برای فروش بیشتر باشه ٬ اما اینکه بعضی افراد اینقدر دل به این جایزه های بانکها و تبلیغات بقیه شرکتها بستند خیلی دردناکه . میگن ( آرزوهای دراز و دور از دسترس دل آدم را می میراند ) . نمی گم بانکها یا شرکتهای دیگه که برای محصولاتشون جایزه گذاشتن و تبلیغ می کنن ٬ مقصرند اما توی جامعه افرادی هستند و خودم هم مشاهده کردم که با چه امید و اشتیاقی منتظر نتایج قرعه کشی ها هستن و آرزوهاشون رو بر اساس برنده شدن تو این قرعه کشی ها می بندند . این خودش باعث می شه که اونها یواش یواش بعد از نا امید شدن در برنده شدن ، دل مرده بشن و شاید هم امید داشتن به چنین جوایزی ٬ انگیزه اونها را برای کار کردن و بدست آوردن پول و درآمد از راههای درست ـ نه یک شبه پولدار شدن از طریق برنده شدن تو قرعه کشی ها - از بین ببره . خلاصه اینکه جدیدا سلامتی رو هم باید به نیت جایزه حفظ کنیم چون خمیردندون هم که می خوایم بخریم تا دندونامون رو سالم نگه داریم باید مارکی رو بخریم که جایزه ماشین و خونه قرعه کشی می کنه . شوخی کردم ولی سعی کنید تو زندگی آرزوهای دراز و دور از دسترس نداشته باشین و واقعیتها رو ببینین و به فکر درآمدی باشین که از بازوی خودتون به دست بیاد .
بزرگداشت آزادگان
هر کس از سالروز تولدش یک تصویری داره شاید اکثرا یاد جشن تولد و تصویر کیک و هدیه بیفتند اما من روز تولدم رو با عکس زیر شناختم . روز تولدم رو با نامهای صابران ، پرستوهای عاشق و آزادگان می شناسم . آخه روز تولد من 26 مرداده . همون روزی که به خاطر ورود اولین گروه آزادگان به وطن به عنوان روز آزادگان نام گرفت . آزادگان همون مردهایی که ما اونها رو تو فیلمها با لباسهای زرد و نوشته pw می شناسیم . همون مردهایی که با مردی و استقامت به قول امام موجب عزت اسلام و مسلمین گشتند . همون صابرانی که به قول مقام معظم رهبری سالهای مجاهدت خاموش اونها ، تاریخ پرشکوه ماست . همون پرستوهایی که ملائکه اله اونها رو فراموش نمی کنند . همون آزاد مردایی که نه تنها اطاعت ولی فقیه رو انجام دادند و راهی جهاد اصغر شدند بلکه رنج اسارت رو هم کشیدند و با نفس خودشون مبارزه و سختی رو تحمل کردند تا عزت اسلام و ایران خدشه دار نشه و در جهاداکبر هم سربلند بیرون شدند .
آری در روز 26 مرداد 1369 ، میهن اسلامی شاهد حضور عزیزانی بود که پس از سالها اسارت در زندانهای مخوف رژیم بعثی صدام ، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود میگذاشتند. این روز یکی از خاطرهانگیزترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی است که شاهد حضور و آزادی مردانی بود که در راه عهد و پیمانی که با خدا بسته بودند ، مجاهدت و استقامت ورزیدند و آنها توانستند در سالهای زجر و شکنجه ، با وجود درد و بیماری جسمی ، روح و روان خود را حفظ کنند و تقوا و مردانگی خود را مضاعف نمایند تا در بازگشت به ایران اسلامی در صحنههای مختلف اجتماعی ، سرمشق و نمونهای برای صلابت و استقامت مردان و زنان ایران اسلامی باشند.
اسراى سرافراز ایرانى از چند نقطه مرزى با تشریفات وارد کشور شدند و نخستین واکنش آنان ، بوسه بر خاک ایران و ریختن اشک شوق بود . زیارت مرقد مطهر حضرت امام خمینى(ره) و همچنین بیعت با جانشین خلف وى حضرت امام خامنه اى، از نخستین برنامه ها و اقدامات مشترک آزادگان سرافراز ایرانى بود. در این روز ، شکیبایى مادران ، پدران ، همسران و فرزندان این آزادمردان به بار نشست و سالهاى نگرانى و شوق دیدار به پایان رسید و وعده الهى تحقق یافت: ((و بشر الصابرین))
اما چیزی که در تمام خاطرات آزادگان و در تمام گفته هایشان نمود پیدا کرد عشق آنها به امام راحل و عظیم الشان بود که به قول خیلی از آزاده ها آن چیزی که دوران اسارت را برای آنها قابل تحمل می کرد عشق به امام بود . و اینکه اسرا در زندانهای رژیم بعث همیشه به یاد امام بودند چیزی نیست که احتیاج به تاکید داشته باشد اما خیلی سوزآور است آزاده ها به وطن بازگشتند و امام را ندیدند . اما از آنجا که امام از ارادت قلبی اسرا نسبت به خودش باخبر بود برای ایشان پیام گذاشت تا التیامی باشد برای قلب سوخته آنها . ((اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود))
آیت اله مکارم شیرازی : متأسفانه بر اثر غلبه فرهنگ غرب جامعه ما در لباس پوشیدن دچار مشکلات بسیاری شده است، برخی از لباس ها تصاویر نامناسبی دارد و یا خطوط لاتین در آن وجود دارد که نشان تهاجم فرهنگ بیگانه است و پوشیدن این لباس ها در شأن جوانان عزیز ما نیست ... از سوی دیگر بعضی از لباس ها نیز رنگ های ناجور و زننده ای دارند و لباس های رنگ باخته و احیاناً پاره که در میان بعضی معمول شده یکی دیگر از انحرافات فرهنگی پوشش اسلامی است؛ آموزه های دینی و آیات قرآن تأکید دارند که لباس نشانه شخصیت است، اما این وضعی که مشاهده می شود نشانه غلبه فرهنگ مبتذل غرب است. ..برخی از لباس ها نیز به قدری تنگ است که فردی که آن را پوشیده قادر نیست به راحتی بنشیند، اینها لباس نیست، بلکه نوعی زندان است ...برخی از لباس ها نیز به گونه ای است که به صورت کامل بدن انسان را نمی پوشاند و مثلا هنگامی که در مجلسی برای پذیرایی از مهمان کمی خم می شود بخش زیادی از بدن آنها نمایان می گردد و اسباب سخریه حاضران می شود. اینها چه لباس هایی است که برخی می پوشند؛ وضع لباس پوشیدن جامعه و مردم باید اصلاح شود ...
به عقیده من جوانان قلب های پاکی دارند و در این زمینه بیگناه هستند، منتهی این فرهنگ به آنها تحمیل شده است، بسیاری از این لباس ها از خارج می آید و تولیدکنندگان داخلی نیز از آن تقلید می کنند، آنها تهاجم کرده اند و متأسفانه ما هم پذیرفته ایم .
makarem.ir/news/?typeinfo=4&lid=0&mid=324657&catid=0&start=1&PageIndex=0
منبع : سایت آیت اله مکارم شیرازی
در حرام عقاب و در حلال حساب است .
اینکه در حرام عقاب است که مشخص است اما در حلال حساب است یعنی چه ؟ در قیامت بعضی ها بر صراط توقف دارند و این توقف برای تطهیر است . البته مومنین خالص و کفار خالص بدون توقف به بهشت و جهنم می روند و بقیه برای حساب و تطهیر توقف می کنند . اما اگر کسی در دنیا از خودش حساب بکشد و جبران کند ، حساب و جبران و سختی کشیدن در دنیا بسیار راحت تر از توقف بر صراط و حساب در آن دنیاست .
حساب مومنین خالص این است که بی حساب به بهشت می روند . خدا از کسی دوبار حساب نمی کشد پس " حاسبوا قبل ان تحاسبوا " . خودمان در این دنیا از خود حساب بکشیم تا در آن دنیا به حسابمان نرسند .
البته از چیزهای لازم در شان انسان و ضروریات زندگی حساب نمی کشند ، حساب و توقف برای زوائد و تجملات زندگی است . یعنی بدبختی این است که در دنیا برای جمع آوری پول برای خرید تجملات و برای انتخاب آنها و بعد هم برای نگهداری از آنها و خیلی مسائل مرتبط با تجملات ، باید سختی ها را تحمل کنیم و تازه فکر می کنیم این چیزها باعث آرامش و راحتی ما خواهند شد ، در حالی که هم در دنیا باعث رنج و زحمت است و هم باعث توقف بر صراط و رنج در آخرت است .
انسان موجودی اجتماعی است و نیازمند ارتباطات . شاید آنقدر این ارتباط و تعامل برای انسانها لازم است که اگر کسی چندماه با دیگران ارتباط نداشته باشد ، زندگی برایش غیرممکن می شود . از همین رو اسلام هم بر داشتن تعامل و ارتباط با دیگران تاکید دارد . آنجا که انجام عبادات را به صورت دسته جمعی پسندیده تر می داند و یا بر صله رحم و خوش خلقی و مشورت در امور با دیگران تاکید دارد . اما نکته جالب این جاست که فکر می کنم کافیست عذاب جهنم ، قطع ارتباط با دیگران باشد . یعنی با هیچ کس ارتباط نداشته باشیم . خود همین موضوع می تواند انسان را دیوانه کند و عذاب دهد . واقعا فرض کنید مدتهای طولانی هیچ کس نباشد که با او در ارتباط باشید ، شاید حرف زدن هم یادتان برود . نتیجه گیری اینکه کافیست عذاب جهنم فقط قطع ارتباط با دیگران و تنهایی باشد ، که این موضوع انسان به مرز جنون می رساند ، چه رسد به آن همه عذاب که در قرآن و روایات برای جهنم ذکر شده که اصلا تصورش در ذهن ما نمی گنجد . پس بکوشیم تا با در پیش گرفتن تقوا خودمان را از این عذاب دور کنیم .
تو برنامه تلویزیونی توی سه بخش جدا سه میهمان داشتند . میهمان اولشون مربی تیم والیبال و رئیس فدراسیون بود . میهمان دوم خانواده جانباز ۱۰۰ درصد سیّد نورخدا موسوی بود که در عملیات مرزبانی علیه گروهک ریگی از ناحیه سر تیر خورده بود و مدت پنج ساله که توی کما (زندگی نباتی) به سر می بره و هیچ حس و عکس العملی نداره . میهمان سومشون هم بازیگر فیلم طنز هفت سنگ بود بهمراه ماهور بازیگر خردسال این مجموعه . نکته اینجا بود که مجری و بقیه عوامل برنامه بعد از تمام شدن گفتگو با مهمانان هر بخش براشون دست می زدند و اونها رو تشویق می کردند اما نوع دست زدن متفاوت بود . برای بازیگرای سریال دست زدند چون باعث شدند مردم با دیدن این سریال سرگرم بشن . برای مربی و تیم والیبال دست زدند چون باعث شدند احساس غرور بکنیم و تیم والیبال ما جزو چهار تیم برتر دنیا بشه اما وقتی برای خانواده جانباز سید موسوی می خواستند دست بزنند خیلی با احترام بلند شدند و از ته دل و به عنوان یک وظیفه و ادای دین دست زدند . می خوام بگم دست زدن برای دو بخش این برنامه دقیقا تحت تاثیر وجود افرادی مثل سید موسوی بود چون اگه افرادی مثل ایشون نبودند تا از مرزهای ما دفاع کنند چه بسا ما امنیت و آرامشی نداشتیم که بشینیم سریال طنز نگاه کنیم یا اینقدر با آرامش و برنامه ریزی کار کنیم تا تیم والیبال مون موفقیت کسب کنه. یادمون نره اگه آرامش داریم ، اگه امنیت داریم بخاطر اینه که بعضیا از جان خودشون گذشتن . بخاطر اینه که خانواده هایی مثل خانواده سیدموسوی از آرامش خودشون گذشتن . دختر سید موسوی تو برنامه می گفت پدرم اوقاتی می شه که تشنج می گیره و با وجود اینکه اون لحظه ها خیلی به ما سخت می گذره اما باز خوشحالیم چون لا اقل با این تشنج ، سکوت در کما بودنش می شکنه و یادمون میاد که پدرمون هنوز نفس می کشه . به خدا مدیون این خانواده ها هستیم اگه یک لحظه از دفاع از این نظام مقدس و این انقلاب و ارزشهای دینی دست برداریم .
بزرگترین دشمن هر انسانی خودشه . دشمن اصلی هوی و هوس ٬ غرور ٬ نداشتن اراده قوی ٬ ضعف ایمان ٬ عدم حس مسئولیت و تمام رذیل اخلاقی هست که از خود انسان سرچشمه می گیره . حتی دشمن ظاهری هم وقتی ما بتونیم به خودمون مسلط باشیم و لگام نفسمون رو در اختیار داشته باشیم ٬ از ما شکست خواهد خورد چون دیگه نه ترس می تونه بر ما غلبه کنه و نه ارادمون اونقدر ضعیفه که در مقابلش تسلیم بشیم .
عید فطر
(( عیدفطر ، روز چیدن میوه های شاداب استجابت مبارک باد - عیدسعید فطر، عید آسودگی از آتش غفلت و رهیدگی از زنجیر نفس بر میهمانان حضرت حق مبارک باد - همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه)) شاید برای شما هم از این پیامک ها زیاد میاد که همه شون نشون دهنده اینه که داریم وارد یک روز جدید می شیم . آره ، بعد یک ماه روزه داری و اطاعت از فرمان خدا ، می خوایم نتیجه و پاداش روزه هامون رو بگیریم . عید فطر آمد و خدا حالا فرمان می ده که مومنین از هر آنچه بر شما حلال بود و برای من خدا در ماه رمضان ازش چشم پوشی کردین ، از امروز می تونید استفاده کنید . امروز برای شما عیده . امروز شما مورد مغفرت قرار گرفتید .
و وارد ماه شوال می شویم و این شعری هست که همه ما آن را شنیده و حفظ هستیم
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
برای کسی که از زیادی و فراخی نعمات و رحمت و مغفرت خدا در ماه رمضان بهره برده باشد و از روزه و نماز و دعا و عبادت سحر و بهره بردن از قرآن تا حد اعلی استفاده برده باشد ، آمدن عید فطر برگ تایید و پاداش محسوب می شود و با رویت ماه شوال و خواندن نماز عید و احساس رضایت خدا ، شادی سراسر وجودش را فرا می گیرد اما آن کسی که جز تحمل تشنگی و گرسنگی چیزی نصیبش نشده است افسوس باقی ست که ماه خدا به اتمام رسید و او هنوز در خواب غفلت بود و نه سحر را درک کرد و نه از قرآن بهره برد .
اما برای عید فطر اعمالی ذکر شده که از جمله آنها می توان به غسل روز عید ، پوشیدن جامه نو ، نماز عید ،اطعام ، صله رحم و ... اشاره کرد .
جنایات اسرائیل و اهمیت حمایت از فلسطین
شاید بارها و بارها از طریق تلویزیون یا سایتها دیده باشید کودکی که صورتش می سوزد یا نوجوانی که به ضرب گلوله از پای درآمده است و به خودش می پیچد یا دختر بچه 5 ساله ای که برادر 2 ساله اش را که زخمی شده بغل گرفته و نوازش می کند و البته شهادت محمدالدره نوجوان را در مقابل چشمان پدرش ، شاید تمام اینها یک معنی را در ذهنها بیاد می آورد و آن جنایت است . تمام این صحنه ها و هزاران صحنه دیگر که از دید دوربینها مخفی می ماند جنایات غاصبان و ستمگرانی ست که متجاوزانه قصد از بین بردن نه تنها یک ملت مسلمان بلکه در دراز مدت قصد نابودی ملل مسلمان و ریشه اسلام را دارند . و این هشداری ست در مورد یک خطر . خطری به نام اسرائیل
متن کامل مقاله در ادامه مطلب
ما همه اینطوری هستیم که توی جوونی علی رغم اینکه می خوایم پاک باشیم ولی نمی تونیم از لذت گناه بگذریم و تو خلوتهامون گناه می کنیم و بعد می گیم توبه می کنیم و واقعا هم وقتی سن مون بالا می ره و به پیری نزدیک می شیم آدم های پاک و صالحی می شیم اما بدونیم امام زمان جوانان صالح می خواد نه پیرمرد . یاران امام زمان جوانانی هستند که برگزیده اند نه افراد مسنی که پاک و صالح باشند پس جوانهای صالحی باشیم .
آیت اله مکارم شیرازی با اشاره به آیات و روایات بر ضرورت صرفه جویی در مصرف آب تأکید کرد و اظهار داشتند: در دین اسلام نسبت به صرفه جویی تأکید فراوان شده و اسلام نیز نسبت به این مسأله سفارش کرده است... اسلام در مسأله صرفه جویی و عدم اسراف حجت را بر ما تمام کرده و حتی بیان شده که برای وضو نیز نباید بیش از حد مجاز، آب مصرف کرد... اسلام با وسواس مخالف است ... اسراف در مسأله آب و برق حرام است و باید مردم نسبت به این مسائل و صرفه جویی در آن توجه لازم را داشته باشند.
برگرفته از سایت آیت اله مکارم شیرازی
مسلمان بودن تازه اول راهه . بالاتر از اسلام آوردن ،ایمان هست که ایمان هم بدست نمی یاد مگر با انجام واجبات و ترک محرمات مگر با صبر بر سختی ها . و وقتی ایمان حاصل می شه که اسلام رو قلبا باور داشته باشیم و به دستوراتش عمل کنیم و در عمل مون احکام دین نمود پیدا کنه . تازه ایمان هم آخر راه نیست . بعد از ایمان مرحله تقوا می رسه و نهایتا هم بعد از تقوا مرحله یقینه که تو این مرحله پرده ها از جلوی چشمت برداشته میشه و حقیقت همه چیز رو می بینی . پس ای مسلمان هنوز اول راهی و باید خیلی تلاش کنی تا به یقین برسی .
می دونید خیلی از فرشته ها آرزو دارن فرشته نگهبان من باشند !!!
جدی می گم . آخه اونها هم مثل ما انسانها دوست دارن جایی باشند که خیلی سرشون شلوغ نباشه و کارشون زیاد نباشه . از اونجا که من آدم گناهکاری هستم و هیچ عمل خیری انجام نمی دم بیکارترین فرشته ، فرشته ایه که مسئول ثبت اعمال نیک منه . بخاطر همین همه فرشته ها دوست دارن بجای فرشته ثبت اعمال نیک من باشن . در عوض فرشته ثبت گناهان من ، سرش خیلی شلوغه و هر روز اونقدر گناه از من سر می زنه که بنده خدا مجبوره تند تند اعمال بد من رو ثبت کنه . شما سعی کنین مثل من نباشین که همه فرشته ها آرزو داشته باشن مسئول ثبت اعمال نیک شما باشن .
یه جایی خوندم از یکی از بزرگان نقلی شده بود با این مضمون که اگر خدا نمی بود شایسته بود زنها شوهرانشون رو بپرستند .
خیلی از زنها جدیدا ادعا می کنن که مردها عدالت رو برقرار نمی کنن یا اینکه زن رو از خیلی کارها منع کردن بر خلاف عدالته . مثلا می گن چرا زن باید از مرد اجازه بگیره یا چرا مرد باید فقط بعضی جاهای بدنش رو بپوشونه اما به زنها اینقدر سخت می گیرن و حتی یک موی سر زن هم نباید دیده بشه . یا چرا بعضی جاها شهادت زن مورد قبول نیست یا زنها نمی تونن در بعضی مقامها قرار بگیرند .
جواب : به اقتضای اون احساسات لطیفی که خدا به زن عطا کرده که برای مادربودن ، اون احساسات لازمه ، زنها خلقتشون طوریه که احساسی ترند ، پس برای قضاوت مناسب نیستند چون ممکنه از مسیر عدالت خارج بشن . یا اینکه چرا باید زن از مرد برای کارهاش اجازه بگیره ، علاوه بر تمام حکمتها ، باز از نظر روانشناسی مردها غرور دارند و دوست ندارند که زیرنظر کسی باشند و برعکس زنها دوست دارن یک تکیه گاه داشته باشن و حتی این اجازه گرفتن باعث میشه اونها احساس تعلق به مرد رو داشته باشن .
برای دیدن متن کامل بر روی ادامه مطلب کلیک کنید
یک سوال عجیب، آیا تا به حال به آن فکر کرده اید؟ به نظر شما سگ بهتر است یا تارک الصلاه؟!!!
جواب این سوال عجیب را در حدیث پیغمبر اکرم بیابید:
قال النبی (صلى الله علیه وآله)
«یقول الکلب : الحمدلله الذی خلقنی کلباً ولم یجعلنی خنزیراً، و یقول
الخنزیر: الحمدلله الذی خلقنی خنزیراً و لم یجعلنی کافراً، و یقول الکافر: الحمدلله الذی لم یجعلنى منافقاً، و یقول المنافق: الحمدلله الذی
جعلنی منافقاً و لم یجعلنی تارک الصلاة» (۱)
سگ میگوید: سپاس خدا را که مرا سگ آفرید و مرا خوک قرار
نداد،
و خوک می گوید: سپاس خدا را که مرا خوک آفرید و مرا کافر
قرار نداد،
و کافر می گوید: سپاس خدا را که مرا کافر آفرید و مرا
منافق قرار نداد،
و منافق می گوید: سپاس خداوند را که مرا منافق آفرید و من
را تارک الصلاه قرار نداد.
منبع : جامع الأخبار ، صفحه ۷۴ ،الفصل الرابع و الثلاثون فی تارک الصلاة * و امالی شیخ صدوق
( گدا اون کسی نیست که پول نداره ، گدا اونه که نمی تونه ببخشه )
فکر می کنم کسی که از نظر مالی ضعیف است و به نان شبش محتاج است ، گدا نیست زیرا همین شخص ممکنه با وجود احتیاج خود به خیلی چیزها ، گاهی اوقات ایثار کند و از چیزهای اندکی که دارد ، به دیگران ببخشد پس او گدا نیست اما در عوض شخصی شاید از تمکن مالی برخوردار باشد اما حاضر نباشد ذره ی از آنچه دارد را به دیگری ببخشد و یا در هر زمینه ی دیگری غیر از زمینه مالی هم همینطور است . مثل کسی که آنقدر دل صافی دارد که کینه ای از کسی به دل نمی گیرد و اشتباهات دیگران را زود می بخشد اما کسی هم هست که کینه های چندین ساله در دل دارد و آنقدر گداست که قدرت بخشش اشتباهات دیگران را ندارد . پس گدا کسی است که قدرت ندارد اما نه قدرت مالی و اقتصادی بلکه قدرت بخشش (بخشش مال یا بخشش اشتباه دیگران یا هر بخشش دیگر) .
پس سعی کنیم همانگونه که به دنبال افزایش قدرت اقتصادی و اجتماعی خویش هستیم ، قدرت بخشش را هم در خود افزایش دهیم تا کسی ما را در دل خویش گدا مپندارد .
دیگه جوری شد که ماهواره به عنوان یک کلاس یا یک فرهنگ دراومد . یعنی ما خودمون یک فرهنگ رو درست کردیم اما غافل از این بودیم که ما آدما فرهنگ رو می آفرینیم اما بعد از آفریدنش باز این فرهنگه که ما رو می سازه . یعنی این بار دیگه نوبت ماهواره بود که ما رو هدایت می کرد . خیلی از آدمها اعتقاداتی داشتند که خیلی غیرقابل تغییر بنظر می رسید اما با نفوذ ماهواره و تبلیغات مدام اون ، ذهن خیلی ها تخریب شد . از این خطر غافل نشیم که یک موج گسترده داره رو ذهنا کار می کنه که زنها رو به ارتباط با دیگران و خیانت به شوهر تشویق کنه ( از سایتها و وبلاگهای مختلف اینترنتی گرفته که تو بعضیاشون داستانهای سکسی بسیار زشتی از ارتباط با محارم و غیره هست تا شبکه های ماهواره ای که به اذعان خیلی ها کارشون شده نمایش فیلمهای خیانت زنها ) . شاید بهترین راه پیشگیری از گناه ، نبودن زمینه گناه باشه و با توجه به اینکه زنها احساسی تر هم هستند فکر می کنم دور کردن زنها از اینترنت و ماهواره خیلی موثر باشه .
برای دیدن متن کامل این مقاله تاثیرگذار روی ادامه مطلب کلیک کنید
امروز مراسم بزرگداشت شهید رضوی برگزار شد
حاج آقا الهی در مورد انواع بصیرت می گفت که یکی از بصیرت ها بصیرت اعتقادی بود و می گفت : بعضی ها این اعتقاد رو دارن که دنیا باید پر از ظلم بشه تا امام زمان بیاد پس بزاریم جامعه رو به ظلم و فساد بره و این دقیقا بی بصیرتی در اعتقاده .
حاج آقا راست می گفت و من معتقدم اون افرادی که چنین اعتقاد اشتباهی دارن بهتره از یه دید دیگه نگاه کنند و اینکه نه تنها جامعه نباید از ظلم پر بشه بلکه از این دیدگاه نگاه کنیم که اتفاقا جامعه باید اینقدر پاک و خوب باشه تا زمینه پرورش 313 یار برگزیده بوجود بیاد تا امام زمان ظهور کنه .
باز به قول حاج آقا باید بچه هامون رو امام زمانی بار بیاریم تا برای یاری امام زمان آماده باشند و وقتی ندای یاری امام زمان رو بشنوند به یاری آقا بشتابند و به قول شهید آوینی ((وقتی ناقوس جنگ به صدا در میاد اونوقته که مرد از نامرد شناخته میشه)) و مردهایی مثل شهید رضوی شناخته می شن .
در مورد شهید رضوی همین رو بگم که با وجود اینکه تمام خانواده و اقوامش توی مشهد هستند تو وصیتش آورده که محل دفنش در شهر غربت (تایباد) باشه و دلیلش هم این بوده که توی این شهر به درس دادن به دانش آموزا مشغول بوده و وصیت کرده از جلوی مدرسه ای که به دانش آموزا راه و رسم زندگی درست رو آموزش می داده تشییعش کنند و در کنار همرزم شهیدش ، شهید فراهانی دفنش کنند .
شهید علی خلیلی حاصل تربیت اسلامی و انس با مسجد بود . اگرچه رفتن این بزرگوار از بین ما یک ضایعه بود اما چون به قول پدر شهید (به آرزوی خودش که شهادت بود رسید) ، پس عاقبت به خیر شد و این عاقبت به خیری نتیجه تربیت اسلامی صحیح در خانواده و انس با مسجد بود .
«شهید علی خلیلی»
(علی خلیلی طلبه جوان ۱۹ سالهای که در تاریخ ۲۵ تیر ماه سال ۱۳۹۰ در حین بازگشت از هیئت در جریان نهی از منکر عده ای از اراذل و اوباش که قصد ربودن دو دختر جوان را داشتند، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و از ناحیه شاهرگ گردن مصدوم شد. او که به شدت دچار خونریزی شده بود به حالت اغما رفته و بسیاری از بیمارستان های تهران از پذیرش وی سر باز زدند.(بیش از بیست بیمارستان) در نهایت به سختی در یکی از بیمارستان های خصوصی بستری شد اما پزشکان امید زیادی به مداوای وی نداشتند.
مطلب زیر مربوط به خانمیه
که دارای هوش بالا و مدرک دانشگاهیه و با وجود تمام موقعیتها ترجیح می ده که توی
خونه همسرداری کنه و در وبلاگش در پاسخ به خیلی ها که گفتند نباید مثل عهد قجری ها
توی خونه بشینی ، دلیل خونه نشینی رو اینجوری بیان می کنه :
اواخر دی ماه بود. در ادامه تحقیقات برای کتابم، رسیدم به جنگ احد ... فکر کنم همه تون بدونید که جنگ احد تنها غزوه در صدر اسلام هست که مسلمانها توش شکست خوردند. پشت میدان جنگ یه تپه بود به نام تپه احد. این تپه موقعیت استراتژیکی داشت و دست هرکس می افتاد میتونست به میدان جنگ مسلط بشه. اول اون تپه دست مسلمانها بود. پیامبر با درایت آسمانیشون این نکته رو فهمیدند و 50 نفر از نیروهای زبده رو مامور مراقبت از این تپه کردند . شما باید همینجا بمونید و از این تپه مراقبت کنید. جهاد شما در میدان نبرد نیست، بلکه اینه که هر طور شده نذارید این تپه به دست دشمن بیفته. برای همین هر اتفاقی که برای ما افتاد، چه پیروز بشیم و چه شکست بخوریم و حتی اگه همه مون کشته بشیم، شما باید از جاتون تکون نخورید و این تپه رو حفظ کنید. اما بعضی از مسلمونا که فکر می کردن باید به میدان برن و عقل خودشون رو بیشتر از رسول خدا می دونستن تپه رو ول کردن و رفتن توی میدون . اینجا بود که یکی از فرماندهان مشرکین به نام خالد بن ولید - که از همون اول از دور حواسش به این تپه بود - از فرصت استفاده کرد و با نیروهاش حمله کرد و اون چند نفری که مونده بودند رو به شهادت رسوند و تپه رو تصرف کرد.
اینکه یادم اومد که پیامبر به من بعنوان یک زن مسلمان فرموده اند: " جهاد المرء حسن التبعل " جهاد زن خوب همسرداری کردن است ... یعنی گفتن:
ای خانم ! شما از طرف من مامور این بخش از دنیای اسلامی. تپه احد شما این خونه و زندگی شماست و این همسرته که باید به بهترین نحو براش همسری کنی ... تپه احد شما قلب همسرتهیادآوری نام امسال
دوباره آویزه گوشمان می کنیم :
بیانات مقام معظم رهبری در موضوع اقتصاد :
حمایت مسئولان از تولید ملی با قانون گزاری ، حمایت قضایی و ... - افزایش بهره وری توسط صاحبان سرمایه و نیروی کار ترجیح فعالیت تولیدی به سایر فعالیتها توسط صاحبان سرمایه
در موضوع فرهنگ :
دستگاههای مسئول فرهنگی باید بدون ترس از هوچی گری های رسانه های بیگانه با تخریب گران فرهنگی برخورد کنند فرهنگ از اقتصاد هم بالاتر است ، فرهنگ به منزله هوایی است که تنفس می کنیم - تمرکز دشمن بر روی فرهنگ است مسئولان فرهنگی باید مراقب رخنه فرهنگی باشند .
دشمنای اسلام دو جورن ، یک گروه که کاملا مخالف اسلام هستن و علنا این رو اعلام می کنن و همه هم می دونن . اما از اونها بدتر کسانی هستند که دین رو بد می فهمند . حالا یا به عمد یا واقعا اونقدر بی بصیرتند که پیروی از افراد کج فهم می کنند . این افراد خودشون رو مسلمون می نامند . خیلی از اعمال مسلمونها رو هم انجام می دن اما از اونجا که کج فهم هستند ، دقیقا همون راهی رو می رند که خوارج در زمان حضرت علی (علیه السلام) رفتند . مثل کسانی که الآن به اسم مسلمون و با عنوان دوستان سوریه دارن از اسرائیل حمایت می کنند و یک کشور مقاوم اسلامی رو به خاک و خون می کشند . کسایی که خودشون رو خادم الحرمین می نامند و فکر می کنند سرکرده مسلمونها هستند و دارن تیشه به ریشه اسلام می زنند . اما وعده خدا بر پیروزی حزب خداست . ان حزب الله هم الغالبون
تشییع شهید
دو مقاله ( تشییع شهید و بر سر مزار شهید) نوشته خودم ، تقدیم به شهدا که خیلی بهشون مدیونیم و مدیون هستم .
برای دیدن مقالات روی ادامه مطلب کلیک نمایید .
به بهانه روز ملی فناوری هسته ای
استعمار در قدیم اینطوری بود که کشورهای غارتگر یک جایی رو به عنوان مستعمره در نظر می گرفتن ٬ بعد یا با حمله نظامی یا از طریق سیاسی ٬ حکومت اون کشور رو بدست می گرفتن یا مهره های خودشون رو بر کشور مسلط می کردن و بعد با امتیازات و قراردادهای یک طرفه ثروتهای اون کشور رو به غارت می بردند . حالا کار نداریم با پیشرفت جوامع این نوع استعمار شکل های گوناگونی به خودش گرفت اما نوع استعمار همون بود . شیوه بعدی استعمار که در آینده بکار گرفته خواهد شد این است که با توجه به رو به اتمام بودن انرژی های فسیلی و محدود بودن دانش انرژی های نو مثل انرژی هسته ای در دست چند کشور ٬ احتمالا این چند کشور با تبانی با یکدیگر ٬ انرژی هسته یا دانش هسته ای رو فقط در قبال گرفتن امتیازات از کشورها به اونها می فروشن . با این حساب کشورهای ضعیف هم که از دانش و علم بالایی برخوردار نیستند ٬ چون رسیدن به دانش هسته ای رو دور از دسترس می دونن و با توجه به اتمام منابع فعلی انرژی شون و نیازی که به انرژی های جدید دارن ، مجبورا هر شرطی رو قبول کنن . حالا این وسط فرض کنید یک کشور مسلمان که پایبند به موازین خلاقی و قوانین بین المللی و خواستار برقراری عدالت در جهان هست دارای این انرژی و دارای دانش اون باشه و از طرفی همه اون کشورهای استعمارگر هم با این کشور مشکل داشته باشند ٬ فکر می کنین چه اتفاقی می افته ؟ خب مشخصه تمام نقشه های شوم و شیطانی اونها برای ایجاد یک استعمار جدید و غارت کشورهای ضعیف که اکثرا هم مسلمان هستند از بین می ره . حالا که فهمیدیم شیوه بعدی استعمار ٬ فروش انرژی هسته ای یا دانش اون به قیمت گرفتن امتیازات و شرطهای بی حد و مرز هست ٬ بهتره بدونین ما که دنبال بدست آوردن انرژی هسته ای بودیم و شعارمون این بود که انرژی هسته ای حق مسلم ماست ٬ نشون دادیم فقط شعار نمی دیم و در عمل 6 سال پیش این موضوع را ثابت کردیم و روز ملی فناوری هسته ای (۲۰ فروردین) رو در تاریخ ثبت کردیم و چرخه سوخت هسته ای بومی را کامل کردیم . البته یادمون نره در این راه شهیدانی هم تقدیم کردیم که این شهیدان نشانه هایی شدند که راه را گم نکنیم و مقتدر و ثابت قدم راهمان را ادامه بدهیم . روح شهیدان راه انرژی هسته ای شاد و زنده باد ایران