قطار زندگی قسمت دهم
قسمت دهم : تاثیر نماز
جا تون خالی با چند تا از دوستان با خانواده هامون رفته بودیم شمال . حال و هوای شمال رو که می دونین . من همیشه سعی می کردم اول وقت نمازم رو بخونم . حتی خیلی جاها با ماشین از بقیه تندتر می رفتم تا وقتی برای نماز توقف می کنم بقیه الاف نشن ولی خب بقیه زیاد تو بند نماز خوندن نبودن . بعضی اوقات هم سر به سرم می ذاشتن و می گفتن همین جا هم ول نمی کنی . اومدیم تفریح ، این چند روز رو خدا می بخشه نماز نخونی .
رفته بودیم اسکله روی یه پل که شاید 15 متر کشیده شده بود توی دریا . پسرم که فقط 2 سالش بود بغلم بود . سوئیچ ماشین هم دستش بود و داشت بازی می کرد که یه دفعه سوئیچ از دستش افتاد توی دریا . حالا ما بالای پل که 15 متر توی دریا اومده سوئیچ هم از اون بالا افتاده توی دریا . خدایا حالا بریم پایین پل ، بگردیم توی این دریا چه جوری سوئیچ رو پیدا کنیم . خلاصه رفتم پایین . پام رو گذاشتم توی دریا متوجه شدم کف دریا لجن هست . وای . سوئیچ افتاده توی آب ، اون هم آبی که کفش لجنه . اگه فرورفته باشه تو لجنا چی ، پیدا کردن سوئیچ توی آب دریا خودش بدبختیه چه برسه که کف آبش لجن هم باشه . این رو بهتون بگم که شاید بقیه فکر می کردن که محاله که سوئیچ پیدا بشه ولی کمتر از یک دقیقه طول نکشید که همین جور که توی آب دست می کشیدم یه دفعه سوئیچ اومد تو دستم . خودم باورم نمی شد . اما نکته جالب این بود که وقتی همه مون مسرور بودیم از اینکه سوئیچ پیدا شد یکی از همسفرامون یه حرفی زد که هیچ وقت از یادم نمی ره . گفت : اینکه سوئیچ از توی دریا پیدا شد که یک امر محال بنظر می رسید به خاطر اون بود که توی این مدت سفر حتی یک بار هم نمازت رو به تاخیر ننداختی و همیشه سر وقت نمازت رو خوندی . خدا هم نخواست این مسافرت برات تلخ بشه . آره ! شاید واقعا این حرف درست باشه . اگه آدم همیشه به یاد خدا باشه ، خدا هم به فکرش هست .
- ۰ نظر
- ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۲۸
- ۳۸۶ نمایش