قطار زندگی قسمت یازدهم
قسمت یازدهم : تقوا
یک بنده خدایی از دوستام که خیلی آدم دقیق و باخدایی هست و خیلی هم تو کاراش رعایت حلال و حروم رو می کنه و حداقل خودم چند بار شاهد بودم که می تونسته به خیلی چیزها برسه ولی به خاطر اعتقاداتش و تقوایی که داره از خیلی چیزها صرف نظر کرده ، با من درد دل می کرد و یه جمله جالبی گفت . گفت لباس تقوا برای ما گشاده!! گفتم یعنی چی ؟ گفت یعنی با وجود اینکه من خیلی تو همه کارام حلال و حروم رو رعایت می کنم و سعی می کنم آزارم به هیچ کس نرسه ، و خلاصه سعی می کنم تقوا پیشه کنم ولی بازم همیشه مشکل دارم از مریضی گرفته تا وضع بد زندگی و مشکلات دیگه که همیشه درگیرش هستم . فکر می کنم هرچی بیشتر مسائل دینی رو رعایت می کنم و اعتقاداتم رو قویتر می کنم مشکلاتم زیادتر می شه و لباس تقوا برای من گشاده و به من نمیاد و اگه مثل بقیه مردم زندگی کنم و هیچ چیز رو رعایت نکنم زندگی آروم تر و بهتر می شه ...
من که رفیقش بودم و می دونستم این حرفها رو فقط می گه که آروم شه و قلبا اگه بمیره هم دست از اعتقاداتش بر نمی داره ، تنها چیزی که به ذهنم می رسید بگم رو بهش گفتم و این بود که بهش گفتم : خدا از کسی دوبار حساب نمی کشه شاید اینکه توی دنیا اینقدر داری سختی می کشی باوجود اینکه آدم خوبی هستی و اهل حلال و حرومی ، بخاطر اینه که توی همین دنیا پاک و طاهر بشی و توی اون دنیا تو رو یک راست ببرن بهشت و بخاطر گناهای کوچیک و کمی که دارای ، توی این دنیا داری عذاب می کشی تا توی آخرت راحت باشی . آخه هرچی باشه بیشترین عذاب توی این دنیا در مقابل اندک عذاب آخرت هیچ هیچه . شایدم خدا داره مشکلات رو جلو پات قرار می ده تا دیگه فقط به فکر حل کردن همین مشکلات باشی و وقتی برای فکر کردن به گناه برات پیش نیاد و از این طریق خدا داره کمکت می کنه .