قرآن و عترت

دریچه مسلمانی = مفاهیم و معارف اسلامی ، اتصال به قرآن و اهل بیت

قرآن و عترت

دریچه مسلمانی = مفاهیم و معارف اسلامی ، اتصال به قرآن و اهل بیت

کد آهنگ

قرآن و عترت

من مسلمانم و عاشق امام زمان هستم و این وبلاگ رو بعنوان یک اقـدام در جهت انتظار عملی امام زمان (عج) طراحی کردم و سعی می کنم به اندازه توان خودم تلاش کنم . اینم بگم که دعای کمیل رو خیلی دوست دارم . سعی می کنم تا بتونم دنبال تفسیر قرآن و جلسات تفسیر باشم .
سه خصوصیت دارم .
اول : حاضر نیستم به خاطر آبادی دنیای خودم ، دنیای دیگران رو خراب کنم .
دوم : حاضر نیستم آخرت خودم را بخاطر دنیای دیگران خراب کنم.
سوم : حاضرم به خاطر آباد کردن آخرت دیگران حتی دنیای خودم خراب بشه .

ضمنا اکثر مطالب وبلاگ ، تماما نوشته خودمه . می دونم سلیقه ها متفاوته اما امیدوارم مطالب نوشته شده جوری باشه که تفسیر درستی از مفاهیم دینی انجام داده باشم هر مطلب هم که از جای دیگه ای هست منبعش نوشته شده .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
ذكر ايام هفته
ذکر روزهای هفته
ايام هفته
تاریخ روز
اوقات شرعي
اوقات شرعی
دعاي فرج
دعای فرج
همراه با قرآن
آیه قرآن تصادفی
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
تدبر در قرآن
آیه قرآن
وصيتنامه شهدا
وصیت شهدا
ساعت
ساعت فلش مذهبی

عاشورا

سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۵۱ ب.ظ
عاشورا

با صدای یا حسین جمعیت به خود آمدم  ، به وقایع روز عاشورا فکر می کردم . آخر از صبح که در بین دسته های عزاداری بودم همه جا عشق و ارادت به امام حسین را می دیدم . یکی لباس سیاه پوشیده بود ، آن یکی با زنجیر بر شانه می زد ، کودکان نیز لباس عربی پوشیده بودند ، پیرمردان نیز با آن ادب مخصوص خود و غم نمایان در چهره شان و مادران نیز که به یاد نوگل شش ماهه امام حسین ، چفیه و پیشانی بند یا علی اصغر  بر سر نوزادان خود کرده بودند ، همه و همه نشان علاقه به خاندان پیامبر و سیدالشهدا داشت .

هر هیئت دم نوحه ای داشت و با نظم حرکت می کرد و دل مرا نیز با خود می برد . به این فکر می کردم که یعنی در چنین روزی امام با عزیزان خود وداع کرده است . به آن صحنه می اندیشیدم که یاران امام به شهادت رسیده بودند و نوبت به جوانان بنی هاشم رسیده بود . همه دور هم جمع شده بودند و دستها را حمایل گردن یکدیگر کرده بودند و به هم مژده شهادت و رفتن به بهشت و زیارت علی و جدشان رسول الله را می دادند . چه صحنه ایست . برادر و عمو و عموزاده و پسر عمه و (قاسم و علی اکبر و ابوالفضل و پسران حضرت زینب و برادران ابوالفضل و ...)‌ همه با هم بمانند برادر علاقه داشتند . هیچ کدام نمی توانست دوری دیگری را تحمل کند و حسین هم دوری آنها را . اما طولی نکشید که آن دستهای حمایل دور گردن هم و آن سر و صورتهای رشید ، از بدن جدا شد . غرق در خون شد . و چه سخت است برای حسین . به اینجا که می رسم ، اشک از دیدگانم جاری می شود . به گودی قتلگاه که می اندیشم ، دلم می خواهد جان از بدنم جدا شود .
السلام علی الحسیـن             و علی علی بن الحسین
و علی اولـــاد الحسین             و علی اصحــاب الحسین
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۳/۰۸/۱۳
  • ۶۳۲ نمایش
  • مهدی جعفری زاده

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ابزار وبلاگ